من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
اینکه برای تفکر هم واژه کم میآرم* و اینکه خیلی چیزها نمیشه و نمیدونم چرا... تا اینکه دکتر رمضانیان تو کلاس نظریه محاسبه (که تماما مباحث linguistic است)، میگه: همه ماجرای Halting problem همینه که سهراب گفته: «واژه باید خود باد... واژه باید خود باران باشد!» و من از واژهها میگذرم. -- * دارکوبی برای ساخت لانه به شقیقهام میکوبد... آری، اینچنین میاندیشم. (حسین پناهی) -- پینوشت: ما به یه بارون کوچولو هم راضی بودیم. امروز خدا خیلی حال داد.
نظرات شما عزیزان:
میشه من برا اینکه دلم خنک شه اون عکستو بذارم پروفایل پیکچرم؟عب نداررره کسی میفهمه تویی همه فک میکنن منم.من ضایع میشم باشه؟;
معصومه! بیا برا من اون عکس مذکور رو بفرست،ببینم چی کار کرده این که انقد روش نقطه ضعف داره
به جون خودم طوری اذیتش می کنم،نفهمه روزگارش چطوری میگذره دیگه
پاسخ: معصومه بفرست ببینه تو چطور سر هیچ و پوچ با آبروی من بازی میکنی! اصلا (@معصومه) «گفتار دراز مختصر باید کرد / وز یار بدآموز حذر باید کرد» :دی
پاسخ:کووووووفت! عکس نمیندازی که نشونت بدم ضایع چیه!
از بارون گفتی اما نگفتی از کجا تا به کجااا(سلف تا مرکز محاسبه) رو با چه وضعی رفتیم!نگفتی آی دی شریفت خاطره شد واسمون :دی
پی کامنت خبیثانه : عاقا دست از پا خطا کنی عکس مایه افتخارت رفته رو شبکه های اجتماعی :دی
پاسخ: آره برمیداشتی آخر ترم و امتحان و نمره بیشتر نشاط میرفت!
البته خیلی چیزای دیگه رو هم نگفتم! نگفتم که نهارتو نخوردی تا بدویی زیر بارونو و منم با خودت کشوندی! نگفتم که هر چهار تا شماره دانشجوییمو گفتم مرده کفش برید! نگفتم که عینک زاپاست بیشتر از عینک خودت بهت میاد مخصوصا زیر بارون! نگفتم تو به خاطر اینکه برسیم به مرکز محاسبات زدی به دریا و حتی خواستی کفشتو با من عوض کنی ولی من گفتم نه!!! ما از اوناشیم که باید تو کفشمون آب بره پامون سنگین بشه سختی بکشیم ولی شریف-آیدیمونو بگیریم!
تاااازه نگفتم چه گوشی ِ دروغگو و شیطونی (و البته زیقی هم که همیشه هست!) داری که موقع بلوتوث عکسا در میره!
از همه اینا که بگذریم... خیلی هم عکس خوبی بود! البته که آدم اگه زیر بارون خیس بشه تو این زمونه باعث افتخاره دلیلشم همون دیروز بهت گفتم! پس تهدید نکن! (تطمیع شاید جواب بده!)